با استفاده از فرمایشات امیرمؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه1 به این نتیجه می رسیم که اصلی ترین عواملی که موجب لغزشها و انحراف های ناگهانی و غیرمنتظره انسان می شود دلبستگی به دنیا، پیروی از هوای نفس و وسوسههای شیطان است. اکنون پرسشی درباره ارتباط این سه عامل با هم مطرح میشود که آیا این سه عامل مستقل از یکدیگر هستند و هر کدام به تنهایی باعث انحراف انسان میشوند یا این که مجموع این سه با هم در انحراف انسان اثر می کنند، و یا اینکه قضیه به صورت دیگری است؟
با توجه به مواردی که در نهجالبلاغه مورد توجه است و آیات و روایات دیگر، به این نتیجه می رسیم که اصلیترین عامل برای لغزش انسان، هوای نفس است، و دنیا و جلوههای آن متعلقات هوای نفس را مشخص میکنند، هم چنین کار شیطان نیز در واقع تقویت همان انگیزه و هوای نفس است؛ یعنی اگر ما هیچ میلی به انجام گناهی نداشته باشیم، شیطان نمیتواند ما را به آن عمل وادار کند. فرض این است که کارِ اختیاری است و باید خود انسان بخواهد. و شیطان تنها انسان را وادار میکند که خودش تصمیم بگیرد. بنابراین باید بخواهد و نوعی تمایل به آن داشته باشد تا آن را تحقق ببخشد. شیطان درباره کاری که انسان به آن هیچ میلی ندارد و یا از آن بدش می آید، کاری نمیتواند بکند. پس در واقع نقش شیطان، بیدار کردن یک میل خفته، تقویت یک گرایش یا علاقه و کارهایی مثل آن است. بررسی آیات قرآن و روایات و همچنین خطبههایی که در نهجالبلاغه است نیز ما را به این نتیجه میرساند که کار شیطان در واقع تقویت همین خواستهها و چیزهایی است که به دنبال این تقویت میباشد.
بررسی استقرایی نیز ما را به این نتیجه میرساند که همه موارد انحراف به این سه عامل برمیگردد و در میان این سه عامل نیز هوای نفس عامل اصلی است. به عبارت دیگر، برای به فعلیت رسیدن میل طبیعی انسان، دنیا میتواند مُعِدّ باشد و شیطان نیز آن میل را تقویت میکند، اما مقتضی و سبب آن هوای نفس است. بنابراین اگر انسان هوای نفس نداشت، دلش نمیخواست و تمایل پیدا نمیکرد، هیچ کدام از ایندو (دنیا و شیطان) به تنهایی نمیتوانستند انسان را به کاری وادار کنند. پس اصل هوای نفس است و آنهای دیگر جنبههای کمکی و شرطی دارند.
1.نهجالبلاغه، خطبه 54، ص90.
عالی بود...