نمازی که قرآن از ما می خواهد چنین است:
- نمازی که دائمی باشد: الَذینَ هُم عَلی صَلاتِهِم دائِمُونَ(1).
- نمازی که از آن حفاظت شود: وَالَذینَ هُم عَلی صَلاتِهِم یُحافِظون(2).
- نمازی که در آن خشوع باشد: الُذینَ هُم فِی صَلاتِهِم خاشِعُون(3).
- نمازی که بازدارنده از فحشا ومنکر باشد:اِنَّ الصَلاهَ تَنهَی عَن الفَحشَاءِ وَالمُنکَر(4).
- نمازی که درآن نشاط باشد،نه کسالت: وَاِذَا قَامُوا اِلَی الصَلاهِ قامُوا کُسالی(5).
- نمازی که نسبت به آن ، فرزندان وخانواده فراموش نشود: وَامُر اَهلَکَ بِالصَلاهِ(6).
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :در حقیقت ، لقمان ، پیامبر نبود ؛ لیکن بنده اى بود مصمّم، اندیشه مند و با حُسن ظن . خدا را دوست مى داشت . پس خدا نیز او را دوست داشت و حکمت را بر او ضمانت کرد. وسط روز ، خوابیده بود که ناگهان به پذیرش خلافت ، فرا خوانده شد که : «اى لقمان! آیا مى خواهى که خداوند ، تو را خلیفه اى در روى زمین قرار دهد تا در میان مردم ، به حق ، داورى کنى ؟» . لقمان ، بیدار شد و در پاسخ گفت : «اگر پروردگارم مرا وادار کند، مى پذیرم؛ زیرا مى دانم که اگر با من چنین کند . یارى ام مى نماید و دانشم مى آموزد و از خطا نگاهم مى دارد. ولى اگر پروردگارم مرا مخیّر سازد، عافیت را مى پذیرم و بلا را نمى پذیرم» . فرشتگانى که نمى دیدشان ، با صدایى به او گفتند: اى لقمان! چرا چنین گفتى؟ گفت: «زیرا حکمران ، در سخت ترین و مشکل ترین مقام ، جاى گرفته که ظلم از هر طرف ، بر او احاطه دارد؛ امکان دارد خوار شود یا یارى گردد . اگر به صواب داورى کند، امید است که نجات یابد و اگر در داورى به خطا رود، راه بهشت را به خطا رفته است. هر کس در دنیا حقیر و بى مقام باشد ، بهتر از این است که صاحب مقام باشد ، و هر کس دنیا را در مقابل آخرت بر گزیند، دنیا او را مى آزماید ؛ ولى به پادشاهىِ آخرت ، دست نمى یابد» . فرشتگان از زیبایىِ گفتار او ، در شگفت شدند. لقمان ، لحظه اى خوابید و سراسر وجودش آکنده از حکمت شد. پس ، از خواب بیدار شد و از آن پس حکیمانه سخن گفت . پس از او، داوود علیه السلام به پذیرش خلافت ، فرا خوانده شد و او آن را پذیرفت و شرط لقمان را مطرح نکرد... . لقمان با دانش و حکمتش ، داوود را یارى مى کرد. داوود گفت: «خوشا به حالت ، اى لقمان! به تو حکمت داده شد و بلا از تو دور گردید ؛ ولى به داوود خلافت داده شد و دچار مصیبت و فتنه گردید» .
در آیه 135 سوره آلعمران در باره شرایط کسانی که بخشیده میشوند میفرماید: وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یُصِـرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُون.
آنهایی که مرتکب گناه کبیره شدند، اشتباه کردند و نفهمیدند و آلوده شدند و به خودشان ظلم کردند و سپس توبه کردند و به گناهانشان ادامه ندادند، خداوند گناهانش را میبخشد، و اصلا غیر از خدا کسی نمیتواند ببخشد.
منظور این آیه این است که کسانی که بعد از توبه، به گناه ادامه ندادند خداوند آنها را میبخشد. پس این آیه، توبه را مقید به این شرط نموده است که آدم بعد از توبه، به گناه برنگردد و گناه را تکرار نکند. چون صریح آیه دارد: )وَ لَمْ یُصِـرُّوا عَلی ما فَعَلُوا(؛ دیگر پافشاری بر گناه نکند. چرا که ادامه گناه یک حالتی را در انسان ایجاد میکند که دیگر یاد خدا هم برای او فایدهای ندارد. چنین شخصی اسم خدا و اسم انبیا را میشنود و گریه مردم را هم میبیند، اما اثری در او نمیگذارد و نسبت به ظلم به مردم و بردن مال آنان وگناهان مربوط به شهوت و شکم و دیگر گناهان بیپروا میشود و از راه خلاف برنمیگردد.
امام صادق علیه السلام میفرماید: وقتی این آیه نازل شد شیطان تمام نیروهایش را جمع کرد و گفت وای برما! همه گفتند چه خبر است؟ گفت با آمدن این آیه، من و شما همه بیچارهایم و اگر همه مردم به آن عمل کنند خدا همه آنان را میبخشد. اکنون کدامتان میتوانید جلوی عمل به این آیه را بگیرید؟ یکی از آنها بلند شد، گفت من. شیطان گفت: چه کار میکنی؟ گفت فلان کار را، گفت فایدهای ندارد، بنشین. دیگری بلند شد و گفت: من میتوانم. گفت: تو چه میکنی؟ او هم کار دیگری را گفت. شیطان پیشنهاد او را هم نپذیرفت. یکی از آنها به نام وسواس خناس برخاست و گفت: من در گوش آنها مرتب زمزمه میکنم و میگویم که گناه بکنید که خدا ارحم الراحمین است و شما را میبخشد. گفت: آفرین، این کار تو است و تو میتوانی مردم را جهنمیکنی، برو و در گوش آنان وسوسه کن که خدا کریم است و این آیه را از یادشان ببر!
پس باید توجه داشت که همان خدای کریم که فرموده وقتی توبه کنید میبخشم، شرط نیز گذاشته و فرموده که دیگر نباید به گناه برگردید. آری خدا کریم و بخشنده است، اما نسبت به توبه کننده، نه نسبت به مسخره کننده!