مُذَکّر

فذکر انما انت مذکر

فذکر انما انت مذکر

۳۰ مطلب با موضوع «اخلاقی» ثبت شده است

                                                                      
اگر به شما بگویند بهترین وشیرین ترین ایام زندگی شما چه موقعی بود است با کمی تامل می گویید:

زمانی که در خوابگاه دانشجویی بودم!!!

یا اینکه وقتی که سربازی بودم!!!


****************************

با استفاده از فرمایشات امیرمؤمنان ‌‌‌‌‌‌‌علیه ‌السلام در نهج  ‌البلاغه1 به این نتیجه می رسیم که اصلی ‌ترین عواملی که موجب لغزش‌ها و انحراف ‌های ناگهانی و غیرمنتظره انسان می ‌شود دلبستگی به دنیا، پیروی از هوای نفس و وسوسه‌های شیطان است. اکنون پرسشی درباره ارتباط این سه عامل با هم مطرح می‌شود که آیا این سه عامل مستقل از یک‌‌‌دیگر هستند و هر کدام به تنهایی باعث انحراف انسان می‌شوند یا این که مجموع این سه با هم در انحراف انسان اثر می کنند، و یا این‌که قضیه به صورت دیگری است؟


************************************************

بخشی از آموزش‌هایی که اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیه‌اجمعین به مردم دادند که به اندیشیدن به آخرت متوجه شوند و دلبستگی به امور دنیا پیدا نکنند، به روش تشبیه و  مَثَل بیان شده است. در قرآن  از روش تشبیه بسیار استفاده شده است. در این روش‌ برای این‌که ضررها و عیب‌های محبت دنیا برای مردم مجسم شود، آن را به امور دیگری تشبیه می‌کنند و برای آن مثال‌هایی می‌آورند. در اینجا ازتشبیه ی که برای دنیا در روایات  زده شده است آورده ایم :

از امیرالمومنین‌سلام‌الله‌علیه نقل شده که فرمودند: وَإِنَّ أَهْلَ الدُّنْیَا کَرَکْبٍ بَیْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ‏ سَائِقُهُمْ‏ فَارْتَحِلُوا.1

بخشی از آموزش‌هایی که اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیه‌اجمعین به مردم دادند که به اندیشیدن به آخرت متوجه شوند و دلبستگی به امور دنیا پیدا نکنند، به روش تشبیه و  مثل بیان شده است. در قرآن  از روش تشبیه بسیار استفاده شده است. در این روش‌ برای این‌که ضررها و عیب‌های محبت دنیا برای مردم مجسم شود، آن را به امور دیگری تشبیه می‌کنند و برای آن مثال‌هایی می‌آورند. در اینجا ازتشبیه ی که برای دنیا زده شده است :


حضرت صادق علیه السّلام درتفسیر آیه: وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً، ود، و سواع، و یغوث، و یعوق، و نسر: بندگانى بودند زمان حضرت نوح که عبادت خداى تعالى را می نمودند، و چون از دنیا رفتند طایفه و قبیله آنها غمگین و خاطر افسرده شدند و ضجه و زارى نمودند و سخت گریستند

قصد انسان از رفتن به طرف دنیا، رسیدن به دنیاست و در چه‌صورت وسیله‌ای برای رسیدن به آخرت می‌شود. یکی از نکته‌هایی که می‌تواند به ما در فهم وتشخیص این مسئله کمک کند، نکته‌ای است که در حدیثی آمده است پیغمبر اکرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بابیان ساده‌ای می‌فرماید: ارزش کارها بستگی به نیت دارد؛ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ‏ بِالنِّیَّاتِ وَ لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى(1).    

یکی از مباحث داغ که در مکاتب های مختلف اخلاقی مطرح بوده، ملاک ارزش و خوبی و بدی کارهست. این حدیث پرده از این حقیقت برمی‌دارد که رکن ارزش «نیت» است؛ یعنی انسان می‌تواند کاری را با نیتی انجام دهد و دارای ارزش مثبت شود، و می‌تواند همان کار را با همه خصوصیاتش، البته با نیت دیگری، انجام دهد و ضد ارزش ‌شود! در حدیثی آمده است که دو نفر با هم وارد مسجد می‌شوند، مانند هم نماز می‌خوانند و از مسجد بیرون می‌آیند، اما یکی بهشتی می‌شود و یکی جهنمی. هر دو در یک مسجد، در یک وقت و مثل هم نماز خواندند، اما نماز یکی بهشت‌آور است و نماز دیگری جهنم‌آور. آن که نیتش این بوده است که در پیشگاه الهی اظهار بندگی کند، از گناهانش توبه کند، و هیچ توجهی به دیگران نداشته است، همین نماز او را بهشتی می‌کند، اما دیگری همین کارها را انجام داده است، اما منظورش این بوده که دیگران ببینند که چه نماز خوبی می‌خواند، و همین نماز او را به جهنم می‌برد.


پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :در حقیقت ، لقمان ، پیامبر نبود ؛ لیکن بنده اى بود مصمّم، اندیشه مند و با حُسن ظن . خدا را دوست مى داشت . پس خدا نیز او را دوست داشت و حکمت را بر او ضمانت کرد. وسط روز ، خوابیده بود که ناگهان به پذیرش خلافت ، فرا خوانده شد که : «اى لقمان! آیا مى خواهى که خداوند ، تو را خلیفه اى در روى زمین قرار دهد تا در میان مردم ، به حق ، داورى کنى ؟» . لقمان ، بیدار شد و در پاسخ گفت : «اگر پروردگارم مرا وادار کند، مى پذیرم؛ زیرا مى دانم که اگر با من چنین کند . یارى ام مى نماید و دانشم مى آموزد و از خطا نگاهم مى دارد. ولى اگر پروردگارم مرا مخیّر سازد، عافیت را مى پذیرم و بلا را نمى پذیرم» .  فرشتگانى که نمى دیدشان ، با صدایى به او گفتند: اى لقمان! چرا چنین گفتى؟  گفت: «زیرا حکمران ، در سخت ترین و مشکل ترین مقام ، جاى گرفته که ظلم از هر طرف ، بر او احاطه دارد؛ امکان دارد خوار شود یا یارى گردد . اگر به صواب داورى کند، امید است که نجات یابد و اگر در داورى به خطا رود، راه بهشت را به خطا رفته است. هر کس در دنیا حقیر و بى مقام باشد ، بهتر از این است که صاحب مقام باشد ، و هر کس دنیا را در مقابل آخرت بر گزیند، دنیا او را مى آزماید ؛ ولى به پادشاهىِ آخرت ، دست نمى یابد» .  فرشتگان از زیبایىِ گفتار او ، در شگفت شدند. لقمان ، لحظه اى خوابید و سراسر وجودش آکنده از حکمت شد. پس ، از خواب بیدار شد و از آن پس حکیمانه سخن گفت . پس از او، داوود علیه السلام  به پذیرش خلافت ، فرا خوانده شد و او آن را پذیرفت و شرط لقمان را مطرح نکرد... . لقمان با دانش و حکمتش ، داوود را یارى مى کرد. داوود گفت: «خوشا به حالت ، اى لقمان! به تو حکمت داده شد و بلا از تو دور گردید ؛ ولى به داوود خلافت داده شد و دچار مصیبت و فتنه گردید» .

 

در آیه 135 سوره آل‌عمران‌ در باره شرایط کسانی که بخشیده می‌شوند می‌فرماید: وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یُصِـرُّوا عَلی‌ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُون‌.

آنهایی که مرتکب گناه کبیره شدند، اشتباه کردند و نفهمیدند و آلوده شدند و به خودشان ظلم کردند و سپس توبه کردند و به گناهانشان ادامه ندادند، خداوند گناهانش را می‌بخشد، و اصلا غیر از خدا کسی نمی‌تواند ببخشد.

منظور این آیه این است که کسانی که بعد از توبه، به گناه ادامه ندادند خداوند آنها را می‌بخشد. پس این آیه، توبه را مقید به این شرط نموده است که آدم بعد از توبه، به گناه برنگردد و گناه را تکرار نکند. چون صریح آیه دارد: )وَ لَمْ یُصِـرُّوا عَلی‌ ما فَعَلُوا(؛ دیگر پافشاری بر گناه نکند. چرا که ادامه گناه یک حالتی را در انسان ایجاد‌ می‌کند که دیگر یاد خدا هم برای او فایده‌ای ندارد.‌ چنین شخصی اسم خدا و اسم انبیا را‌ می‌شنود و گریه مردم را‌ هم می‌بیند، اما اثری در او نمی‌گذارد و نسبت به ظلم به مردم و بردن مال آنان وگناهان مربوط به شهوت و شکم و دیگر گناهان بی‌پروا می‌شود و از راه خلاف برنمی‌گردد.

امام صادق‌ علیه السلام  می‌فرماید: وقتی این آیه نازل شد شیطان تمام نیروهایش را جمع کرد و گفت وای برما! همه گفتند چه خبر است؟ گفت با آمدن این آیه، من و شما همه بیچاره‌ایم و اگر همه مردم به آن عمل کنند خدا همه آنان را‌ می‌بخشد. اکنون کدامتان‌ می‌توانید جلوی عمل به این آیه را بگیرید؟ یکی از آنها بلند شد، گفت من. شیطان گفت: چه کار‌ می‌کنی؟ گفت فلان کار را، گفت فایده‌ای ندارد، بنشین. دیگری بلند شد و گفت: من می‌توانم. گفت: تو چه‌ می‌کنی؟ او هم کار دیگری را گفت. شیطان پیشنهاد او را هم نپذیرفت. یکی از آنها به نام وسواس خناس برخاست و گفت: من در گوش آنها مرتب زمزمه‌ می‌کنم‌ و می‌گویم که گناه بکنید که خدا ارحم الراحمین است و شما را‌ می‌بخشد. گفت: آفرین، این کار تو است و تو‌ می‌توانی مردم را جهنمی‌کنی، برو و در گوش آنان وسوسه کن که خدا کریم است و این آیه را از یادشان ببر!

  پس باید توجه داشت که همان خدای کریم که فرموده وقتی توبه‌ ‌کنید می‌بخشم، شرط نیز گذاشته و فرموده که دیگر نباید به گناه برگردید. آری خدا کریم و بخشنده است، اما نسبت به توبه کننده، نه نسبت به مسخره کننده!